قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

این وبلاگ جهت انتشار معارف مهدوی و تجدید بیعت با محور عالم وجود، حضرت مهدی (عج)، ایجاد شده است

قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

این وبلاگ جهت انتشار معارف مهدوی و تجدید بیعت با محور عالم وجود، حضرت مهدی (عج)، ایجاد شده است

قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

بر سر گنبد زرین حسین بن علی(ع)
پرچم کرب و بلا منتظر توست، بیا

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

دعا برای فرج مولایمان...

                       

عارف بی بدیل حضرت آیت الله بهاء الدینی برحسب رویه ی خود در قنوت نمازشان آیات نورانی قرآن کریم را که به صورت دعا هستند می خواندند. تا اینکه بعد از مدتی دوستان و شاگردان ایشان متوجه می شوند ایشان دعای:« اللهم کن لولیک الحجۀ بن الحسن...» را می خوانند. روزی از محضر ایشان از تغییر این رویه سؤال کردند. ایشان در پاسخ گفتند:«حضرت پیغام دادند در قنوت نماز به من دعا کنید.» (نقل از کتاب آیت بصیر، ص106) 

برای امام زمان ارواحنا فداه در قنوت نمازهایمان دعا کنیم...

به زودی به یاری خدا مطالبی در مورد فواید دعا برای آن بزرگوار در وبلاگ قرار داده می شود...

التماس دعای فرج از همه شما عزیزان

امام آوردنی است!

استاد علی اکبر رائفی پور:

امام زمان(عجل الله) آمدنی نیست؛ آوردنی است. 

باید به خدا این اعتماد رو داد،که خدایا ما پاش وایمیستیم.


Imam Mahdi is not supposed come by his own, but we are the ones who should bring him back. we must assure GOD that we will abide with him(Imam Mahdi) at any cost 

تشرف یافتگان

                                             

جناب حجت الاسلام اعتمادیان نقل کرده اند: ایامی که به کشور انگلیس جهت تبلیغ رفته بودم، با زنی مواجه شدم که برای او حادثه ای عجیب اتفاق افتاده بود. آن زن گفت:قبل از ازدواج من مسلمان نبودم، روزی جوانی به خواستگاری ام آمد که دکتر بود و گفت من یک مسلمان شیعه هستم. قصد دارم با شما ازدواج کنم. ولی شرط ازدواج من با شما، مسلمان شدن شماست! من تا آن زمان چیزی از اسلام و به خصوص تشیع نمی دانستم.  ابتدا فرصتی خواستم تا اسلام و تشیع را دقیقا بشناسم، از آن روز به بعد تحقیقات زیادی پیرامون تشیع کردم و مسائل بسیاری برایم حل شد. تنها سوالی که باقی ماند مسئله طول عمر حضرت بقیة الله ارواحنا فداه بود که واقعا برایم قابل تصور نبود، بالاخره مسلمان و شیعه شده و زندگی مشترک را با همسرم آغاز کردم. پس از سالها زندگی، روزی با همسرم تصمیم گرفتم که اعمال حج را انجام دهیم.

پس بالاخره پیش از رسیدن ایام حج خود را در عربستان و سپس به شهر مقدس مکه رساندیم. به هنگام ورود به مسجد الحرام با اولین نگاه به کعبه، حال عجیبی بر من عارض شد که واقعا توصیف نشدنی است.  با فرا رسیدن زمان اعمال حج تمتع ابتدا به صحرای عرفات و سپس به منی رفتیم. در همان روز نخست اقامت در منی، وقتی با همسرم به قصد رمی جمرات به راه افتادیم شوهرم را گم کردم، به زبان انگلیسی از هر کسی آدرس و نشانی از شوهرم می پرسیدم، کسی نمی توانست مرا راهنمایی کند.پس خسته شده و در گوشه ای با وحشت و اضطراب تمام نشستم. ساعت ها گذشت. نزدیک غروب آفتاب بود. نمی دانستم چه باید بکنم...

ناگهان مردی در مقابلم ظاهر شد و به زبان انگلیسی فصیح حالم را پرسید. وقتی وضع خویش را با گریه برایش گفتم، فرمودند: پاشو با هم برویم رمی جمراتت را انجام بده، الان وقت می گذرد. من نیز به دنبالش راه افتادم، او مرا به سوی جمرات برد و من اعمالم را در میان انبوه جمعیت به آسانی انجام دادم. آنگاه در زمان اندکی مرا به چادرمان بازگردانید. سخت حیرت کردم زیرا صبح وقتی با شوهرم به سوی جمرات راه افتادیم مسافت بسیار طولانی را پیموده بودیم ولی اینک که باز می گشتیم در زمان اندک خود را کنار چادرمان یافتم.

آن مرد مرا به خیمه ام رساند. از او بسیار تشکر کردم. او به هنگام خداحافظی چنین فرمود: وظیفه ماست که به محبان خویش رسیدگی کنیم، در طول عمر ما نیز شک نکن، سلام مرا به دکتر _ شوهرم _ برسان!

وقتی به خیمه وارد شدم، شوهرم سخت نگران حالم بود. بیشتر خوشحال شد، وقتی داستان نجات یافتنم را برایش گفتم؛ او گفت: این مرد امام زمان ارواحنا فداه بوده اند که به یاری تو آمدند. بلافاصله از خیمه بیرون دویدم، ولی اثری از آن حضرت نبود. (کتاب تشرف یافتگان) ( ملاقات با امام عصر جلد دوم)

مظلوم ترین

                  

آقاجان،

دست به قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم... اما نشد...

خواستم از دردم بگویم؛ دیدم درد شما، خود من هستم...

خواستم از بی کسی ام حرف بزنم...

دیدم تنها تر از شما در عالم نیست!!!

خواستم بگویم دلم از روزگار گرفته دیدم خودم در 
خون به دل کردن شما کم نگذاشته ام...

مولای من...

قلم کم می آورد...

به راستی که وسعت مظلومیت شما قابل اندازه گیری نیست...

آقا جان ببخش... 

روایتی بسیار شیرین

   

امام حسن عسکری(ع) فرمودند: هنگامی که خدا مهدی این امت را به من بخشید،دو مَلَک را فرستاد. پس او را به سرا پرده های عرش بردند. تا اینکه او را در محضر خدای عزوجل قرار دادند. پس خداوند به او فرمود: آفرین به تو بنده ام برای یاری دینم و اظهار امرم و هدایت بندگانم. سوگند می خورم که به سبب تو بگیرم و به خاطر تو عطا کنم و به خاطر تو عذاب کنم( ملاک من در عطا و عذاب و رحمت، تو هستی)برگردانید او را ای دو ملک. برگردانید او را به سوی پدرش با مهربانی، پس به درستیکه او در ضمانت و حمایت من است و چشم من به اوست تا اینکه حق را به وسیله او محقق کنم و باطل را به دست او نابود سازم و دین برای من پابرجا شود.                                                                                                                                                    (بحار الانوار،ج1،ص27)