قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

این وبلاگ جهت انتشار معارف مهدوی و تجدید بیعت با محور عالم وجود، حضرت مهدی (عج)، ایجاد شده است

قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

این وبلاگ جهت انتشار معارف مهدوی و تجدید بیعت با محور عالم وجود، حضرت مهدی (عج)، ایجاد شده است

قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

بر سر گنبد زرین حسین بن علی(ع)
پرچم کرب و بلا منتظر توست، بیا

۸ مطلب با موضوع «تشرفات» ثبت شده است

اگر کارد به استخوان رسیده!

مرحوم علامه مجلسی نقل می کند: فردی به نام ابوالوفای شیرازی در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت(ع) می شود. شب در عالم رویا، پیامبر اکرم(ص) را زیارت می کند. حضرت به او (ابوالوفای شیرازی) می گویند: اگر کارد به استخوان رسیده و شمشیر به گردنت رسید، فرزندم مهدی(عج) را صدا بزن و بگو: یا صاحب الزَّمان انا مُستَغیث بک. الغوث ادرکنی ( مهدی جان؛ من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...) ابوالوفاء می گوید: من این جملات را در عالم رویا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟ گفتم: به منجی عالم بشریت. به فریادرس درماندگان و بیچارگان. سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم. بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفاء داد و آزادش کرد. بحارالانوار، جلد53، صفحه 678

حضرت عباس علیه السلام

امام عصر(عج) در پاسخ به سوال مرحوم آیت الله مرعشی نجفی که پرسیدند:

مولا جان! آیا بد نیست با وجود امام معصوم به علمدار کربلا قمر بنی هاشم(ع) متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟

حضرت حجت اواحنافداه فرمودند: نه تنها بد نیست و ناراحت نمی شوم بلکه شما را راهنمایی می کنم که چون خواستی از حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام حاجت بخواهی این چنین بگو: یا ابا الغوث ادرکنی

کتاب توجهات حضرت ولی عصر- صفحه 160

دخیلک یا ابوفاضل. اللهم عجل لولیک الفرج بحق مولانا ابوالفضل العباس. 



بهترین عمل در ماه رمضان

از نظر امام زمان(عجل الله نعالی فرجه الشریف) بهترین عمل در ماه مبارک رمضان چیست؟

در زمان غیبت صغری اهل ری نامه ای نوشتند و به شیخ صدوق پدر داده اند و در آن، این دو سوال را از محضر مبارک امام عصر ارواحنافداه پرسیدند، شیخ صدوق نامه را گرفت و به بغداد رفت و توسط یکی از نواب اربعه خدمت امام زمان(عج) نامه را تقدیم کرد و جواب گرفت. آن حضرت در جواب نامه فرمودند:

«بهترین عمل در ماه رمضان فراگرفتن مسائل شرعی و آگاهی دینی و بهترین حاجت، طلب عاقبت به خیری از خداوند است»


دعای امام زمان در حق شیعیانش

سید بن طاووس (رحمة الله علیه) می فرماید: سحرگاهی در سرداب مقدس(سرداب غیبت امام عصر علیه السلام در سامرا) بودم، ناگاه صدای مولایم حضرت ولی عصر ارواحنافداه را شنیدم که برای شیعیان خود دعا می کردند و عرضه می داشتند: «اللهم ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا و بقیة طینتنا و قد فعلوا ذنوبا کثیرة اتکالا علی حبنا وولایتنا فان کانت ذنوبهم بینک وبینهم فاصفح عنهم فقد رضینا و ما کان منها فیما بینهم فاصلح بینهم و قاص بها عن خمسنا و ادخلهم الجنة فزحزحهم عن النار و لا تجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطک.»

ترجمه دعا این است: 

خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیه طینت ما خلق کرده ای، آنها گناهان زیادی با اتکاء بر محبت به ما و ولایت ما، کرده اند، اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با تو است، از آنها بگذر که ما را راضی کرده ای و آنچه از گناهان آنها، در ارتباط با خودشان هست، خودت بین آنها را اصلاح کن و از خمسی که حق ما است، به آنها بده تا راضی شوند و آنها را از آتش جهنم نجات بده و آنها را با دشمنان ما در سخط خود جمع نفرما.

برکات حضرت ولی عصر (عج) حکایات عبقری حسان صص297-296


ایران شیعه خانه ماست

      

در زمان جنگ جهانی اول، هجوم دولت های روس و انگلیس به ایران اوج گرفته بود و آیت الله نائینی بسیار نگران و پریشان که وضع شیعیان به کجا می رسد. در همین موقعیت شبی به امام عصر ارواحنا فداه متوسل شده و در حال توسل و گریه و ناراحتی به خواب می روند... 

در عالم رویا می بیند: دیواری به شکل نقشه ایران ترک برداشته و در حال افتادن است. در زیر این دیوار یک عده زن و بچه نشسته اند و نزدیک است دیوار بر سر اینها خراب شود. مرحوم نائینی رحمة الله علیه وقتی این صحنه را می بیند به قدری ناراحت می شود که فریاد می زند و می گوید: خدایا این وضع به کجا خواهد انجامید؟  در این حال می بیند که حضرت ولی عصر (عج) تشریف آوردند و انگشت مبارکشان را به طرف دیواری که خم شده و در حال افتادن بود گرفتند و آن را بلند کردند و مجدد سر جایش قرار دادند و بعد فرمودند:« اینجا شیعه خانه ماست، می شکند، خم می شود، خطر هست، ولی ما نمی گذاریم سقوط کند ما نگهش می داریم.» 

دعا برای فرج مولایمان...

                       

عارف بی بدیل حضرت آیت الله بهاء الدینی برحسب رویه ی خود در قنوت نمازشان آیات نورانی قرآن کریم را که به صورت دعا هستند می خواندند. تا اینکه بعد از مدتی دوستان و شاگردان ایشان متوجه می شوند ایشان دعای:« اللهم کن لولیک الحجۀ بن الحسن...» را می خوانند. روزی از محضر ایشان از تغییر این رویه سؤال کردند. ایشان در پاسخ گفتند:«حضرت پیغام دادند در قنوت نماز به من دعا کنید.» (نقل از کتاب آیت بصیر، ص106) 

برای امام زمان ارواحنا فداه در قنوت نمازهایمان دعا کنیم...

به زودی به یاری خدا مطالبی در مورد فواید دعا برای آن بزرگوار در وبلاگ قرار داده می شود...

التماس دعای فرج از همه شما عزیزان

تشرف یافتگان

                                             

جناب حجت الاسلام اعتمادیان نقل کرده اند: ایامی که به کشور انگلیس جهت تبلیغ رفته بودم، با زنی مواجه شدم که برای او حادثه ای عجیب اتفاق افتاده بود. آن زن گفت:قبل از ازدواج من مسلمان نبودم، روزی جوانی به خواستگاری ام آمد که دکتر بود و گفت من یک مسلمان شیعه هستم. قصد دارم با شما ازدواج کنم. ولی شرط ازدواج من با شما، مسلمان شدن شماست! من تا آن زمان چیزی از اسلام و به خصوص تشیع نمی دانستم.  ابتدا فرصتی خواستم تا اسلام و تشیع را دقیقا بشناسم، از آن روز به بعد تحقیقات زیادی پیرامون تشیع کردم و مسائل بسیاری برایم حل شد. تنها سوالی که باقی ماند مسئله طول عمر حضرت بقیة الله ارواحنا فداه بود که واقعا برایم قابل تصور نبود، بالاخره مسلمان و شیعه شده و زندگی مشترک را با همسرم آغاز کردم. پس از سالها زندگی، روزی با همسرم تصمیم گرفتم که اعمال حج را انجام دهیم.

پس بالاخره پیش از رسیدن ایام حج خود را در عربستان و سپس به شهر مقدس مکه رساندیم. به هنگام ورود به مسجد الحرام با اولین نگاه به کعبه، حال عجیبی بر من عارض شد که واقعا توصیف نشدنی است.  با فرا رسیدن زمان اعمال حج تمتع ابتدا به صحرای عرفات و سپس به منی رفتیم. در همان روز نخست اقامت در منی، وقتی با همسرم به قصد رمی جمرات به راه افتادیم شوهرم را گم کردم، به زبان انگلیسی از هر کسی آدرس و نشانی از شوهرم می پرسیدم، کسی نمی توانست مرا راهنمایی کند.پس خسته شده و در گوشه ای با وحشت و اضطراب تمام نشستم. ساعت ها گذشت. نزدیک غروب آفتاب بود. نمی دانستم چه باید بکنم...

ناگهان مردی در مقابلم ظاهر شد و به زبان انگلیسی فصیح حالم را پرسید. وقتی وضع خویش را با گریه برایش گفتم، فرمودند: پاشو با هم برویم رمی جمراتت را انجام بده، الان وقت می گذرد. من نیز به دنبالش راه افتادم، او مرا به سوی جمرات برد و من اعمالم را در میان انبوه جمعیت به آسانی انجام دادم. آنگاه در زمان اندکی مرا به چادرمان بازگردانید. سخت حیرت کردم زیرا صبح وقتی با شوهرم به سوی جمرات راه افتادیم مسافت بسیار طولانی را پیموده بودیم ولی اینک که باز می گشتیم در زمان اندک خود را کنار چادرمان یافتم.

آن مرد مرا به خیمه ام رساند. از او بسیار تشکر کردم. او به هنگام خداحافظی چنین فرمود: وظیفه ماست که به محبان خویش رسیدگی کنیم، در طول عمر ما نیز شک نکن، سلام مرا به دکتر _ شوهرم _ برسان!

وقتی به خیمه وارد شدم، شوهرم سخت نگران حالم بود. بیشتر خوشحال شد، وقتی داستان نجات یافتنم را برایش گفتم؛ او گفت: این مرد امام زمان ارواحنا فداه بوده اند که به یاری تو آمدند. بلافاصله از خیمه بیرون دویدم، ولی اثری از آن حضرت نبود. (کتاب تشرف یافتگان) ( ملاقات با امام عصر جلد دوم)

تشرف یافتگان

 
مرحوم حاج آقا محقق چنین بیان فرمود: روزی در ایام سفر به کربلا، به هنگام تشرف به حرم امام حسین(ع) ،ملتمسانه از آن حضرت فقط تقاضای دیدار امام زمان روحی فداه را نمودم. در همان لحظه ناگهان متوجه شدم که به موازات قبر حضرت علی اکبر(ع) مردی بلند قامت، در حالی که چفیه ای عربی بر سر دارد نشسته است، و مردی دیگر با فاصله نیم قدم به احترام در کنارش حضور دارد. در اولین نگاه برچهره زیبا و پر هیبت آن مرد، متوجه شدم که او کسی جز وجود مبارک امام زمان روحی فداه نیست. از این جهت برای بوسیدن و در آغوش گرفتن ایشان قصد کردم به جلو حرکت کنم، ولی در کمال تعجب دیدم قدرت کوچکترین حرکتی را ندارم. پس به ناچار دقایقی چند به دیدار حضرتش ایستادم. در همان لحظه، به دلیل رد شدن بسیاری از زائرین حرم امام حسین (ع) از کنار آن حضرت،به ذهنم خطور کرد که آیا فقط من توفیق دیدن حضرت ولی عصر روحی فداه را دارم یا آنکه دیگران نیز آن حضرت را دیده، ولی نمی شناسند؟! از این جهت از فردی که در کنارم ایستاده بود،پرسیدم: آیا شما چنین آقایی را با این مشخصات در حرم می بینید؟ با نگاه متعجبانه و منفی آن مرد دریافتم که تنها من توفیق دیدارش را یافته ام. پس با عشق فراوان بر او حریصانه می نگریستم، تا شاید غم سالها دوری را با لحظاتی شیرین جبران نمایم. پس از مدتی آن حضرت با همراهی یارشان از جای برخاسته و از حرم خارج شدند، در همان لحظه قدرت حرکت خویش را بازیافتم، پس به دنبالشان دویدم، ولی اثری از آنان نیافتم.     (نقل از کتاب تشرف یافتگان)     اللهم ارنی الطلعة الرشیده