قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

این وبلاگ جهت انتشار معارف مهدوی و تجدید بیعت با محور عالم وجود، حضرت مهدی (عج)، ایجاد شده است

قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

این وبلاگ جهت انتشار معارف مهدوی و تجدید بیعت با محور عالم وجود، حضرت مهدی (عج)، ایجاد شده است

قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

بر سر گنبد زرین حسین بن علی(ع)
پرچم کرب و بلا منتظر توست، بیا

۱۲ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

ندای غربت امام زمان

حضرت مهدی (ع) را نمی بینیم یا می بینیم و نمی شناسیم؟ | خبرگزاری بین المللی  شفقنا

امام زمان(عج) خطاب به مرحوم محمد علی فشندی تهرانی : شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند. اگر بخواهند و دعا کنند، فرج ما می رسد. «کتاب شیفتگان حضرت مهدی(عج)،ج1،ص155»

این ندای غریبانه امام معصومی است که از دعای مردم و درخواست آن ها برای ظهور خویش هیچ هدفی جز نجات بشریت ندارد.

این ندای مظلومیت از جفای ماست، از جفای مایی که زیر بیرق جد اش سید الشهدا(ع) سینه می زنیم، برای مظلومیت خاندانش گریه می کنیم، آنگاه به تنها بازمانده آن ها پشت کرده، او را آواره بیابان ها کرده و ندای مظلومیتش را نادیده گرفته ایم.

ما را چه شده؟ چرا بیدار نمی شویم؟ این همه بلا و مصیبت و فلاکت و سختی و بیماری وجنگ و بدبختی ما را از این خواب هزار و صد و چند ساله بیدار نمی کند؟

مگر یقین نداریم که ظهور آن حضرت نقطه پایانی بر تمام مصیبت ها و شرارت هاست.

تا دیر نشده کاری کنیم...

پادشاه ملک وجود

نقل می‌کنند که شاه عباس صفوی وقتی میدان نقش جهان را می‌ساخت، دم دمای غروب خودش می‌رفت و مزد کارگران را می‌داد. کارگران هم برای دیدن شاه و هم برای گرفتن پول صف می‌کشیدند و خوشحال و قبراق مدت‌ها در صف می‌ماندند تا از دست شاه پول بگیرند. در این میان عده‌ای بودند که کار نکرده بودند و روی خاک غلت می‌زدند و لباس‌های خود را خاکی می‌کردند و در صف می‌ایستادند تا بدون زحمت کشیدن حقوق دریافت کنند. وقتی نوبت به آنان می‌رسید، سر کارگرانِ عصبانی که کار نکرده‌ها را خوب می‌شناختند، به پادشاه ندا می‌دادند و کارگران خاک مالی‌شده را با فحش و بد و بی‌راه بیرون می‌انداختند اما شاه عباس آن‌ها را صدا می‌زد و به آن‌ها نیز دستمزد می‌داد و می‌گفت: من پادشاهم و در شان من نیست که اینان را ناامید برگردانم!

یا صاحب الزمان!

مدت‌هاست در بساط شما خودم را خاک‌مالی کرده‌ام!

گاهی در نیمه‌ شعبان،

گاهی در محرم، در عزای جدّ مظلومتان؛

گاهی در زیارت و گاهی در قنوت نماز، دعایتان کرده‌ام!

تباکی کرده و پیراهن سیاه به تن کرده وخود را به عزاداران با اخلاصتان شبیه کرده ام.

خودم می‌دانم کاری نکرده‌ام؛ ولی خوب یاد گرفته‌ام خودم را خاک مالی کنم و در صف، منتظر بمانم تا دستمزد دریافت کنم.

می دانم که شما کریم از اولاد کریمانید ،و با کریمان کارها دشوار نیست .

ای پادشاه مُلک وجود!

این دست‌های نیازمند،

این چشم‌های منتظر،

این نگاه‌های پرتوقع،

گدای یک نگاه شمایندیک نگاه!

از همان نگاه‌ها که به کارکرده‌های با اخلاص‌تان می‌کنید!

اللهم عجل لولیک الفرج

یه جمله رو قاب کنیم بزنیم گوشه ذهنمون، هر وقت خواستیم عملی انجام بدیم یه نگاهی به این تابلو بندازیم:

دونه دونه گناه ما؛ لحظه لحظه ظهور مهدی فاطمه(عج) رو عقب میندازه...

 

آقا جان شرمنده ایمcrying

اللهم عجل لولیک الفرجheart

امام زمان مظلوم است

یکی از شیفتگان حضرت ولی عصر ارواحنافداه که در عالم کشف و شهود خدمت ایشان مشرف شده، ایشان را بسیار غمگین می بیند. از حال آن بزرگوار سوال می کند. حضرت می فرمایند: دلم خون است. دلم خون است...

آری دلش خون است، از ظلمها و ستم ها، از گناهان دوستانش، از بی وفایی یارانش
آری مولای ما در غربتی عجیب با گناهان ما می سوزد و می سازد و اشک می ریزد و هیچ گاه به دوستان بی وفایش نفرین نکرده است و نخواهد کرد چرا که او مظهر احسان الهی است. بیایید کمی با خودمان رو راست باشیم. از شما و خودم می پرسم. برای آقایمان چه کار کرده ایم؟

حقیقت این است که اگر ما او را می خواستیم می آمد. ولی ما او را رها کردیم و پی کار های خویش رفته ایم... خوب بنگرید در جامعه ای که منسوب به مولای زمین و آسمان، حضرت مهدی(عج)، است در رسانه هایش تبلیغ برای تنقلات و زوائد زندگی خیلی بیشتر از تبلیغ برای آن امام عزیز و مهربان است. آیا این ننگ نیست؟

واقعا جای تاسف است که مردم و مسئولان ما از صاحب اصلی این نظام مقدس و این انقلاب اسلامی، همان آقایی که از حتی بسیار قبل تر از شروع  انقلاب، بنیان گذار این انقلاب را مدد و تایید نمود و در تمام بحرانهای بعد از انقلاب او را یاری نمود. همان مولایی که در طول هشت سال دفاع مقدس مستقیم و غیر مستقیم به رزمندگان مان کمک و مساعدت نمود. همان آقایی که هم اکنون نیز بزرگترین و قدرتمند ترین حامی و پیشتیبان ملت مظلوم ایران و همه مسلمانان و مقام معظم رهبری است.

آیا بی انصافی نیست از این آقای غریب و مظلوم عالم، که هرچه داریم به برکت وجود مقدس و نازنین این بزرگوار است غافل باشیم؟ به خدا قسم بی انصافی است که در این عالم، دل به هر بی سو پایی ببندیم و به یاد هر فاسد و فاسقی باشیم ولی امام مهربان مان را که لحظه ای از یاد شیعیان و محبانش غافل نیست، فراموش نمائیم.

مع الاسف با اینکه ما از یاد آن حضرت غافلیم، اما ایشان خیلی مهربان و رئوف است. هر چه باشد پسر علی(ع) و فاطمه(س) است. او به بدی ما نظر نمی کند و دست به دعا برداشته و برای همه ما دعا می کند. حضرت حجت(عج) وقتی گنهکاری ما را می بیند، برای هدایت ما اشک می ریزد و از غفلتمان خون دل می خورد. بگذریم.

اگر گره یا مشکلی در زندگی ات داری؛ اگر بیماری و یا کسالتی داری و یا مریضی در خانواده ات داری؛ اگر از همه دنیا خسته شده ای؛ از او یاد کن. با او درد و دل کن. بی گمان دعای مستجاب ایشان شامل حالت خواهد شد.

ولی جان مولا(ع) هر که هستی مرد باش! و به سمت او بازگرد... او منتظر ماست...


گناه و هوای نفس

برو گریه کن...

التماس کن از خدا...

بگو نمی تونم از موقعیت گناه فرار کنم. فقط زار بزن، گریه کن و ازش بخواه.

اونقدر این خدا کریمه که موقعیت گناهو فراری میده...

تو فقط میون گریه هات بگو:

دیگه نا ندارم بلندشم

بگو میخوام گناه نکنم ها ولی زورم نمیرسه.

معجزه میکنه برات.

فقط شرطش شکستن دله. خیلی گریه کن.

*************************************************************

و یا از امام زمانمون کمک بخوایم...


میگه به آقای بهجت گفتم: نفسم خیلی اذیتم میکنه.

گفت: شکایتش رو به امام زمانت کن.


گناه با ما چه می کند؟

آمد محضر آیت الله حق شناس رحمه الله علیه، ناراحت و سراسیمه که: حاج آقا چله معروف حاجتروایی زیارت عاشورا را خواندم اما حاجتم روا نشد. آیت الله حق شناس که چشم برزخی اش زبانزد خاص و عام بود و باطن آدمها را می شناخت، بغضش ترکید و گفت:« حاجتت به مرز اجابت رسیده بود، فلان گناه را که مرتکب شدی، قصه عوض شد

گناه... گناه... گناه... این لعنتی حال دلمان را خراب می کند، نعمت مان را منهدم می گرداند، قلب امام زمان مان را می شکند، حاجتروا شدن مان را به تاخیر می اندازد و مسیر خوشبختی مان را مسدود می کند.

 

امان از ما... محبت دنیا چه بر سرمان آورده؟ دلهایمان چقدر زنگار گرفته است که نسبت به غیبت امام زمان مان بی اعتناییم؟

گناهانمان قلب مقدس امام زمان را می شکند و ما هنوز از خجالت نمرده ایم...

با همه این ها، با همه ی این بی مهری های ما نسبت به حضرت ولی عصر ارواحنافداه، آن بزرگوار هرشب در قنوت نماز شب هایش برایمان دعا می کند. اصلا آقای غریبمان هر جا که می روند، از کربلا گرفته تا مشهد و مدینه و نجف و سامرا و... ابتدا برای شیعیانش دعا می کند.

 

ایشان به یاد ما هستند و ما...


هیاهوی شب عید

مهدی جان!

ای کاش لااقل ما ذره ای از غربت تو را درک می کردیم و با گناهان پیدا و پنهانمان، نمک به زخم های دلت نمی پاشیدیم. انگار غافلیم از اینکه در هر نقطه عالم که باشیم از نگاه زهرایی تان پنهان نیستیم و با هر گناهی که مرتکب می شویم قلب شما را به درد می آوریم. 

آقا جان!

کاش بیشتر از اینکه به فکر خورد و خوراک و پوشاک شب عید بودیم، کمی با خود تامل می کردیم که امسال بی ظهور شما گذشت و این ما بودیم که با گناهانمان مانع آمدنتان شدیم. ای کاش بفهمیم وقتی ما برای شما دعای فرج می خوانیم شما هم برای حاجتروایی ما دعا می کنید. 

ای کاش سال به پایان نرسیده، شما از راه برسید آقاجان...

بهار حقیقی، امام زمان(عج) است. به جای آن که مشتاق آمدن بهار زود گذر طبیعت باشیم، بهار حقیقی عالم هستی را طلب کنیم. لحظه تحویل سال همه باهم دعای فرج امام عصر ارواحنافداه را زمزمه می کنیم. بی شک آن بزرگوار برای دعاکننده اش دعا می کند و چه زیباست دعای مستجاب امام زمان(عج) در آغاز سال جدید، توشه ی یک ساله مان باشد...

اللهم عجل لولیک الفرج

بهار حقیقی

در فرازی از زیارت نامه حضرت مهدی(عج) می خوانیم: « السلام علی ربیع الانام» سلام بر مهدی، بهار بشریت

حضرت صاحب الامر ارواحنا فداه  مانند باران بهاری، قلب های پژمرده را که به واسطه گناه افسرده شده اند نشاط و شادابی می بخشد، برای همین هر پدیده ای بخواهد زنده شود و شادابی معنوی و کمال و بصیرت را کسب کند باید از وجود امام زمان (عج) بهره ببرد و اساساً بهار، فصل روی آوردن به آستان مبارک امام مهدی(عج) است.

 اینک که در ماه پر فیض رجب، ماه استغفار و  آمرزش قرار گرفته ایم و از طرفی در آستانه فصل بهار، فصل رویش دوباره طبیعت، قرار داریم چه زیباست که با ترک یک گناه،گامی برای تعجیل در فرج آقا امام زمان ارواحنافداه برداریم. بی شک آن بزرگوار منتظر بازگشت ماست. بیایید قلب مقدس امام زمانمان را خشنود گردانیم.

بیایید با ترک فقط یک گناه، به خدای متعال ثابت کنیم که ما تحت هر شرایطی پای امام زمانمان می مانیم...


یا صاحب الزمان

سلام آقا جان...!

می دانم که دیر کردیم... می دانم که هنوزم که هنوز است، در انتظار آمدن مان صبر می کنی...! می دانم که با این همه انتظار و انتظار کردن مان، هنوز هم الفبای انتظار را نیاموخته ایم...! 

مولاجان...! 

سال هاست کنارمان بوده ای! سال هاست که در کوچه ها و خیابان هایمان، از کنارمان به آرامی گذشته ای... سال هاست برایمان دعا می کنی و واسطه ی فیض ما با آسمانی...!

یا صاحب الزمان...

اما ما زمینیان، با صاحب و امام مان چه کردیم!؟ آیا این ما نبودیم که با گناهان مان، شما را آزردیم و هر چه بیشتر بر دوران غیبت تان افزودیم...!؟

یا بقیه الله...

ما همان هایی هستیم که امان خویش را گم کردیم، اما حقیقتا به جستجویش بر نخاستیم...! ما همان هایی هستیم که در سایۀ نام شما، روزگار گذراندیم، اما قدمی برای زدودن نقاب غیبت از روی دلنشین شما بر نداشتیم... اصلا می دانم که حرف هایمان ادعایی بیش نبوده است... اما... آقاجان با همۀ نبودن ها و ادعاهایمان...! با همه بی مهری ها و ظلم هایی که در حق شما روا داشتیم...! باز هم بر ما گران است که شما را ببینیم اما شما را نشناسیم...! بر ما گران است که صدای همگان را بشنویم، اما صدای دلنشین شما را نشنویم...! 

مهدی جان...!

بر ما گران است که الطاف شما را به عینه در زمین ببینیم، ولی دشمن بر ما طعنه زند و حقایق بودن تان را انکار کند...

بر ما بتاب ای خورشید امامت... 

مظلوم ترین

                  

آقاجان،

دست به قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم... اما نشد...

خواستم از دردم بگویم؛ دیدم درد شما، خود من هستم...

خواستم از بی کسی ام حرف بزنم...

دیدم تنها تر از شما در عالم نیست!!!

خواستم بگویم دلم از روزگار گرفته دیدم خودم در 
خون به دل کردن شما کم نگذاشته ام...

مولای من...

قلم کم می آورد...

به راستی که وسعت مظلومیت شما قابل اندازه گیری نیست...

آقا جان ببخش... 

آغاز امامت امام زمان (عج)

                 

امروز روز آغاز مهربانی خداوند با دنیاست،روز مهربانی تو با جان های تشنه ما، امروز از آنِ توست؛
مثل تمام فردا های نیامده، مثل تمام دیروز ها، مثل تمام روز ها، هفته ها، ماه ها و سال ها؛
روز شکوفا شدن گل های محمدی در دامنه نام شکوهمند تو. 

امروز عطر گل های محمدی فراگیر می شود و باغ های عصمت، در شکوه امامتت شکوفه 
خواهند کرد، با نفس های معطرت.

ابدیت در تو خلاصه می شود وشادی، با لبخندت به نهایت کمال می رسد. بعد از امروز،
جهان آغاز می شود؛ جهان از امروز دوباره متولد خواهد شد.

امروز نوح،کشتی نجاتش را به دست تو می سپارد تا سینه سخت ترین توفان ها را
به سمت ساحل های امن بشکافی.

ای یگانه منجی دوران، از امروز، سکان هدایت بشر به دست توست. از امروز،
شادی های ما آغاز خواهند شد؛ مثل غم های طولانی تو.

بر ما ببار ای رحمت بی انتهای خداوند!

بر ما ببار که سال هاست کویر سینه هامان، تشنه باریدن زلال توست.

خدا کند که بیایی...

آغاز امامت و زعامت آقای جهان، امیر دوران، حضرت حجت بن الحسن(عج) را 
به همه ی شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض می کنیم. 


آقای غریب

                               

هو الطرید...

او را زمانی که هنوز کودکی پنج ساله بود طرد کردند و بیرون راندند...  به کجا؟ به شهری دیگر؟

نه، به بیابان ها. بیابان های خیلی دور. آنقدر دور که همه گفتند هر جا رفته دیگر یقیناً زنده نیست. (ماتَ أَو هلک)

آری کودکی پنج ساله که پدرش را شهید کردند و داغی بزرگ بر دل نازنینش گذاشتند. (الموتور بأبیه...) و او را تنها گذاشتند. تنهای تنها...

هو الوحید...

به همین بسنده نکردند. تاجایی که برای این کودک، دیگر امنیت و آسایشی نبود حتی در خانه پدری...

هو الشرید...

فراری طولانی و آمیخته با هراس. ترس از مردمانی بد چو من. آری من!

چرا حقیقت را نمی گویم؟! چرا با خود تعارف می کنم؟!

گیرم از ظلم و جور ظالمین در هزار و اندی سال قبل فرار کرد، اما حال از چه چیز در هراس است؟!

از اعمال گرگ صفتانه من! گرگی که می دَرَد و به دیگران و حتی به خود رحم نمی کند.

و اکنون در غیبت است.           

ای آقای غریب...         شرمسار و خجلت زده ام...

خجلت زده ام از اینکه درباره ات زیبا می نویسم اما عمل... زیبا سخن می رانم اما کردار...

ای آقای غریب! من و ما را ببخش که غربتت شده دستمایه نوشته های من و ما.

خاک نه... سنگ بر سر من که غریبی و تنهایی و گوشه گیری مولایم شده مال التّجاره ام! 

وای بر من... وای