امروز روز آغاز مهربانی خداوند با دنیاست،روز مهربانی تو با جان های تشنه ما، امروز از آنِ توست؛
مثل تمام فردا های نیامده، مثل تمام دیروز ها، مثل تمام روز ها، هفته ها، ماه ها و سال ها؛
روز شکوفا شدن گل های محمدی در دامنه نام شکوهمند تو.
امروز عطر گل های محمدی فراگیر می شود و باغ های عصمت، در شکوه امامتت شکوفه
خواهند کرد، با نفس های معطرت.
ابدیت در تو خلاصه می شود وشادی، با لبخندت به نهایت کمال می رسد. بعد از امروز،
جهان آغاز می شود؛ جهان از امروز دوباره متولد خواهد شد.
امروز نوح،کشتی نجاتش را به دست تو می سپارد تا سینه سخت ترین توفان ها را
به سمت ساحل های امن بشکافی.
ای یگانه منجی دوران، از امروز، سکان هدایت بشر به دست توست. از امروز،
شادی های ما آغاز خواهند شد؛ مثل غم های طولانی تو.
بر ما ببار ای رحمت بی انتهای خداوند!
بر ما ببار که سال هاست کویر سینه هامان، تشنه باریدن زلال توست.
خدا کند که بیایی...
آغاز امامت و زعامت آقای جهان، امیر دوران، حضرت حجت بن الحسن(عج) را
به همه ی شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض می کنیم.
السلام علیک یا أبا الإمامِ المُنتَظَر. السلام علیک یا أبا المهدی علیه السلام
مولا جان، درود بر تمام تنهایی ات، که حتی از دیدن فرزند، محرومت کردند! درود بر غربتت
که یاد مدینه را در نگاهت زنده می کرد. درود بر جهاد فی سبیل الله تو، که پایانش به
شهادت ختم شد.
انگار آستان کبریایی خانه ات، دانشگاه احساس فرشتگان بود، فرشتگانی که عاشق شدن
را از تو آموختند و با تو عشق الهی را تجربه کردند؛ عشقی که تو را در حصار تنهایی
_ دور از وطن و تحت نظر _ قرار داده بود، عشقی که تمام موجودات را وادار می کرد تا به
ارتفاع نگاهت سجده، و ژرفای شکوهت را در عرش جستجو کنند.
مولا جان،
فانوس به خون نشسته مژه هامان را نذر سقاخانه عشق ات می کنیم و پیشانی ارادت
به آستان آسمانی ات می ساییم.
شهادت امام حسن عسکری(ع) را به محضر فرزندش، امام زمان ارواحنا فداه و همه
عاشقان و شیفتگان اهل بیت پیامبر(ص) تسلیت عرض می کنیم.
کم نکن سایه ی لطفت ز سرم آقا جان گرچه من جنس خرابم بخرم آقاجان
آنقدر فکر و خیالم شده دنیا که دگر از غم و غصه تو بی خبرم آقا جان
یک قدم محض رضای تو نشد بردارم اصلاً انگار دردسرم آقاجان
در بساط غم تان مدعی ام اما حیف غافل از ناله و اشک سحرم آقا جان
پر و بالم شده زخمی به زمین افتادم کمکی کن که به سویت بپرم آقا جان
غیر این خانه پناه دگری نیست مرا باز کن در به رویم پشت درم آقا جان
تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است راهی ام کن دم ایوان حرم آقا جان
بعد مشهد سفر کرببلا می چسبد یک شب جمعه بیا و ببرم آقا جان
در شب اول قبرم به شما محتاجم گر نیایی به خدا در خطرم آقا جان
دریغا!
در گوش ما همواره از قهر مهدی علیه السلام گفته اند، و ما را از شمشیر و جوی خون او ترسانده اند.
اما از مهر و عشق او به انسان ها و تلاش و فریادرسی او به عاشقان و منتظرانِ خود کم گفته اند.
کم تر کسی به ما گفت، اگر او بیاید، فقیران را دستگیری، بی خانمان ها را سامان، بی کسان را همدم،
غافلان را تذکر،دردمندان را درمان و در یک کلام...
خاک نشینان عالم را تاک نشین خواهد کرد
صلح همیشگی
نعمت فراوان
امنیت برقرار
زندگی شیرین
رضایت سرشار
عبادت مقبول
ایمان مستحکم
عشق جاودان
عقل کامل
و...
تمام خوبی ها بعد از ظهور کامل میشود، پس چرا خواهان این خوبی ها نیستیم...!!!
هو الطرید...
او را زمانی که هنوز کودکی پنج ساله بود طرد کردند و بیرون راندند... به کجا؟ به شهری دیگر؟
نه، به بیابان ها. بیابان های خیلی دور. آنقدر دور که همه گفتند هر جا رفته دیگر یقیناً زنده نیست. (ماتَ أَو هلک)
آری کودکی پنج ساله که پدرش را شهید کردند و داغی بزرگ بر دل نازنینش گذاشتند. (الموتور بأبیه...) و او را تنها گذاشتند. تنهای تنها...
هو الوحید...
به همین بسنده نکردند. تاجایی که برای این کودک، دیگر امنیت و آسایشی نبود حتی در خانه پدری...
هو الشرید...
فراری طولانی و آمیخته با هراس. ترس از مردمانی بد چو من. آری من!
چرا حقیقت را نمی گویم؟! چرا با خود تعارف می کنم؟!
گیرم از ظلم و جور ظالمین در هزار و اندی سال قبل فرار کرد، اما حال از چه چیز در هراس است؟!
از اعمال گرگ صفتانه من! گرگی که می دَرَد و به دیگران و حتی به خود رحم نمی کند.
و اکنون در غیبت است.
ای آقای غریب... شرمسار و خجلت زده ام...
خجلت زده ام از اینکه درباره ات زیبا می نویسم اما عمل... زیبا سخن می رانم اما کردار...
ای آقای غریب! من و ما را ببخش که غربتت شده دستمایه نوشته های من و ما.
خاک نه... سنگ بر سر من که غریبی و تنهایی و گوشه گیری مولایم شده مال التّجاره ام!
وای بر من... وای
پر برکت و زوال ناپذیر است نام پروردگار باشکوه و ارجمند تو ( سوره الرحمن آیه 78)
سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند و حسابگران از شمارش نعمت های او ناتوان و تلاشگران از ادای حق او درمانده اند. خدایی که افکار ژرف اندیش، ذات او را درک نمی کنند و دست غواصان دریای علوم به او نخواهد رسید. هر ظاهری غیر از او پنهان و هر پنهانی جز او آشکار است.
(نهج البلاغه، حضرت علی علیه السلام)