قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

این وبلاگ جهت انتشار معارف مهدوی و تجدید بیعت با محور عالم وجود، حضرت مهدی (عج)، ایجاد شده است

قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

این وبلاگ جهت انتشار معارف مهدوی و تجدید بیعت با محور عالم وجود، حضرت مهدی (عج)، ایجاد شده است

قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

بر سر گنبد زرین حسین بن علی(ع)
پرچم کرب و بلا منتظر توست، بیا

پاسخ به یک سؤال

سؤال:

امام زمان (عج) خودشان وسیله رسیدن برکات به مخلوقات هستند؛ بنابراین ایشان چه نیازی به دعای مردم دارند؟


پاسخ:

الف) درحقیقت دعای ما برای آن حضرت از باب هدیه شخص حقیر و فقیر به شخص بزرگواری است و تردیدی نیست که این نشانه نیاز این فقیر به بخشش آن بزرگوار است.

ب) آنچه از روایات به دست می آید، ظاهراً این است که وقت ظهور امام زمان (عج) از اموری است که امکان پیش یا پس افتادنش هست. بنابراین شاید جلو افتادن آن به اهتمام مردم در دعا کردن برای تعجیل فرج آن بزرگوار مشروط باشد.

ج) تردیدی نیست که امامان علیهم السلام ـ به مقتضای وضع انسانی خود ـ به بیماری ها و غم ها و اندوه ها دچار می شوند. بنابراین هرگاه مؤمن احتمال دهد که امام او به یکی از امور یاد شده دچار گردیده، باید کوشش و جدیت داشته باشد که به وسیله دعا آن را از امامش دور گرداند.

د) از آنجا که تأخیر در ظهور مولایمان صاحب الزمان(عج) به سبب موانعی است که از ناحیه خود ما سرچشمه گرفته، بر ماست که از خداوند متعال بر طرف کردن آن موانع را بخواهیم.

پس دعا کردن برای فرج در حقیقت دعا برای خودمان، و سودمند به حالمان است.

 التماس دعای فرج از همه شما عزیزان

#دعا برای ظهور

ادامه دارد...



روایتی قابل تأمل

امام حسن عسکری علیه السلام:

کسی در آخرالزمان از هلاکت و نابودی نجات پیدا نمی کند، مگر این که خداوند او را به دعا برای تعجیل فرج و ظهور موفق بگرداند. (بحارالانوار،ج102،ص112)


از این کلام نورانی امام یازدهم، أبا المهدی، حضرت امام حسن عسکری ارواحنافداه، این نکته برداشت می شود که در آخر الزمان همه هلاک می شوند مگر کسانی که خداوند به آنها توفیق دعا برای تعجیل در فرج حضرت مهدی(عج) بدهد.

التماس دعای فرج از همه شما عزیزان

#دعا برای ظهور

ادامه دارد...

دعا برای فرج مولایمان...

                       

عارف بی بدیل حضرت آیت الله بهاء الدینی برحسب رویه ی خود در قنوت نمازشان آیات نورانی قرآن کریم را که به صورت دعا هستند می خواندند. تا اینکه بعد از مدتی دوستان و شاگردان ایشان متوجه می شوند ایشان دعای:« اللهم کن لولیک الحجۀ بن الحسن...» را می خوانند. روزی از محضر ایشان از تغییر این رویه سؤال کردند. ایشان در پاسخ گفتند:«حضرت پیغام دادند در قنوت نماز به من دعا کنید.» (نقل از کتاب آیت بصیر، ص106) 

برای امام زمان ارواحنا فداه در قنوت نمازهایمان دعا کنیم...

به زودی به یاری خدا مطالبی در مورد فواید دعا برای آن بزرگوار در وبلاگ قرار داده می شود...

التماس دعای فرج از همه شما عزیزان

امام آوردنی است!

استاد علی اکبر رائفی پور:

امام زمان(عجل الله) آمدنی نیست؛ آوردنی است. 

باید به خدا این اعتماد رو داد،که خدایا ما پاش وایمیستیم.


Imam Mahdi is not supposed come by his own, but we are the ones who should bring him back. we must assure GOD that we will abide with him(Imam Mahdi) at any cost 

تشرف یافتگان

                                             

جناب حجت الاسلام اعتمادیان نقل کرده اند: ایامی که به کشور انگلیس جهت تبلیغ رفته بودم، با زنی مواجه شدم که برای او حادثه ای عجیب اتفاق افتاده بود. آن زن گفت:قبل از ازدواج من مسلمان نبودم، روزی جوانی به خواستگاری ام آمد که دکتر بود و گفت من یک مسلمان شیعه هستم. قصد دارم با شما ازدواج کنم. ولی شرط ازدواج من با شما، مسلمان شدن شماست! من تا آن زمان چیزی از اسلام و به خصوص تشیع نمی دانستم.  ابتدا فرصتی خواستم تا اسلام و تشیع را دقیقا بشناسم، از آن روز به بعد تحقیقات زیادی پیرامون تشیع کردم و مسائل بسیاری برایم حل شد. تنها سوالی که باقی ماند مسئله طول عمر حضرت بقیة الله ارواحنا فداه بود که واقعا برایم قابل تصور نبود، بالاخره مسلمان و شیعه شده و زندگی مشترک را با همسرم آغاز کردم. پس از سالها زندگی، روزی با همسرم تصمیم گرفتم که اعمال حج را انجام دهیم.

پس بالاخره پیش از رسیدن ایام حج خود را در عربستان و سپس به شهر مقدس مکه رساندیم. به هنگام ورود به مسجد الحرام با اولین نگاه به کعبه، حال عجیبی بر من عارض شد که واقعا توصیف نشدنی است.  با فرا رسیدن زمان اعمال حج تمتع ابتدا به صحرای عرفات و سپس به منی رفتیم. در همان روز نخست اقامت در منی، وقتی با همسرم به قصد رمی جمرات به راه افتادیم شوهرم را گم کردم، به زبان انگلیسی از هر کسی آدرس و نشانی از شوهرم می پرسیدم، کسی نمی توانست مرا راهنمایی کند.پس خسته شده و در گوشه ای با وحشت و اضطراب تمام نشستم. ساعت ها گذشت. نزدیک غروب آفتاب بود. نمی دانستم چه باید بکنم...

ناگهان مردی در مقابلم ظاهر شد و به زبان انگلیسی فصیح حالم را پرسید. وقتی وضع خویش را با گریه برایش گفتم، فرمودند: پاشو با هم برویم رمی جمراتت را انجام بده، الان وقت می گذرد. من نیز به دنبالش راه افتادم، او مرا به سوی جمرات برد و من اعمالم را در میان انبوه جمعیت به آسانی انجام دادم. آنگاه در زمان اندکی مرا به چادرمان بازگردانید. سخت حیرت کردم زیرا صبح وقتی با شوهرم به سوی جمرات راه افتادیم مسافت بسیار طولانی را پیموده بودیم ولی اینک که باز می گشتیم در زمان اندک خود را کنار چادرمان یافتم.

آن مرد مرا به خیمه ام رساند. از او بسیار تشکر کردم. او به هنگام خداحافظی چنین فرمود: وظیفه ماست که به محبان خویش رسیدگی کنیم، در طول عمر ما نیز شک نکن، سلام مرا به دکتر _ شوهرم _ برسان!

وقتی به خیمه وارد شدم، شوهرم سخت نگران حالم بود. بیشتر خوشحال شد، وقتی داستان نجات یافتنم را برایش گفتم؛ او گفت: این مرد امام زمان ارواحنا فداه بوده اند که به یاری تو آمدند. بلافاصله از خیمه بیرون دویدم، ولی اثری از آن حضرت نبود. (کتاب تشرف یافتگان) ( ملاقات با امام عصر جلد دوم)

مظلوم ترین

                  

آقاجان،

دست به قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم... اما نشد...

خواستم از دردم بگویم؛ دیدم درد شما، خود من هستم...

خواستم از بی کسی ام حرف بزنم...

دیدم تنها تر از شما در عالم نیست!!!

خواستم بگویم دلم از روزگار گرفته دیدم خودم در 
خون به دل کردن شما کم نگذاشته ام...

مولای من...

قلم کم می آورد...

به راستی که وسعت مظلومیت شما قابل اندازه گیری نیست...

آقا جان ببخش... 

روایتی بسیار شیرین

   

امام حسن عسکری(ع) فرمودند: هنگامی که خدا مهدی این امت را به من بخشید،دو مَلَک را فرستاد. پس او را به سرا پرده های عرش بردند. تا اینکه او را در محضر خدای عزوجل قرار دادند. پس خداوند به او فرمود: آفرین به تو بنده ام برای یاری دینم و اظهار امرم و هدایت بندگانم. سوگند می خورم که به سبب تو بگیرم و به خاطر تو عطا کنم و به خاطر تو عذاب کنم( ملاک من در عطا و عذاب و رحمت، تو هستی)برگردانید او را ای دو ملک. برگردانید او را به سوی پدرش با مهربانی، پس به درستیکه او در ضمانت و حمایت من است و چشم من به اوست تا اینکه حق را به وسیله او محقق کنم و باطل را به دست او نابود سازم و دین برای من پابرجا شود.                                                                                                                                                    (بحار الانوار،ج1،ص27)

آغاز امامت امام زمان (عج)

                 

امروز روز آغاز مهربانی خداوند با دنیاست،روز مهربانی تو با جان های تشنه ما، امروز از آنِ توست؛
مثل تمام فردا های نیامده، مثل تمام دیروز ها، مثل تمام روز ها، هفته ها، ماه ها و سال ها؛
روز شکوفا شدن گل های محمدی در دامنه نام شکوهمند تو. 

امروز عطر گل های محمدی فراگیر می شود و باغ های عصمت، در شکوه امامتت شکوفه 
خواهند کرد، با نفس های معطرت.

ابدیت در تو خلاصه می شود وشادی، با لبخندت به نهایت کمال می رسد. بعد از امروز،
جهان آغاز می شود؛ جهان از امروز دوباره متولد خواهد شد.

امروز نوح،کشتی نجاتش را به دست تو می سپارد تا سینه سخت ترین توفان ها را
به سمت ساحل های امن بشکافی.

ای یگانه منجی دوران، از امروز، سکان هدایت بشر به دست توست. از امروز،
شادی های ما آغاز خواهند شد؛ مثل غم های طولانی تو.

بر ما ببار ای رحمت بی انتهای خداوند!

بر ما ببار که سال هاست کویر سینه هامان، تشنه باریدن زلال توست.

خدا کند که بیایی...

آغاز امامت و زعامت آقای جهان، امیر دوران، حضرت حجت بن الحسن(عج) را 
به همه ی شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض می کنیم. 


السلام علیک یا أبا الإمامِ المُنتَظَر. السلام علیک یا أبا المهدی علیه السلام

مولا جان، درود بر تمام تنهایی ات، که حتی از دیدن فرزند، محرومت کردند! درود بر غربتت
که یاد مدینه را در نگاهت زنده می کرد. درود بر جهاد فی سبیل الله تو، که پایانش به
شهادت ختم شد. 

انگار آستان کبریایی خانه ات، دانشگاه احساس فرشتگان بود، فرشتگانی که عاشق شدن
را از تو آموختند و با تو عشق الهی را تجربه کردند؛ عشقی که تو را در حصار تنهایی
_ دور از وطن و تحت نظر _ قرار داده بود، عشقی که تمام موجودات را وادار می کرد تا به
ارتفاع نگاهت سجده، و ژرفای شکوهت را در عرش جستجو کنند.

مولا جان،

فانوس به خون نشسته مژه هامان را نذر سقاخانه عشق ات می کنیم و پیشانی ارادت
به آستان آسمانی ات می ساییم.

شهادت امام حسن عسکری(ع) را به محضر فرزندش، امام زمان ارواحنا فداه و همه
عاشقان و شیفتگان اهل بیت پیامبر(ص) تسلیت عرض می کنیم.

شعر مهدوی

   کم نکن سایه ی لطفت ز سرم آقا جان           گرچه من جنس خرابم بخرم آقاجان

   آنقدر فکر و خیالم شده دنیا که دگر                از غم و غصه تو بی خبرم آقا جان 

   یک قدم محض رضای تو نشد بردارم               اصلاً انگار دردسرم آقاجان 

   در بساط غم تان مدعی ام اما حیف               غافل از ناله و اشک سحرم آقا جان

   پر و بالم شده زخمی به زمین افتادم              کمکی کن که به سویت بپرم آقا جان

   غیر این خانه پناه دگری نیست مرا                 باز کن در به رویم پشت درم آقا جان

   تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است         راهی ام کن دم ایوان حرم آقا جان

   بعد مشهد سفر کرببلا می چسبد                یک شب جمعه بیا و ببرم آقا جان

   در شب اول قبرم به شما محتاجم                 گر نیایی به خدا در خطرم آقا جان

حدیث

                                

                                     امام رضا علیه السلام:


زائران قبر من، ارجمند ترین مهمانانی هستند که روز قیامت بر خداوند وارد می شوند.

(عیون اخبار الرضا 247/2)

تشرف یافتگان

 
مرحوم حاج آقا محقق چنین بیان فرمود: روزی در ایام سفر به کربلا، به هنگام تشرف به حرم امام حسین(ع) ،ملتمسانه از آن حضرت فقط تقاضای دیدار امام زمان روحی فداه را نمودم. در همان لحظه ناگهان متوجه شدم که به موازات قبر حضرت علی اکبر(ع) مردی بلند قامت، در حالی که چفیه ای عربی بر سر دارد نشسته است، و مردی دیگر با فاصله نیم قدم به احترام در کنارش حضور دارد. در اولین نگاه برچهره زیبا و پر هیبت آن مرد، متوجه شدم که او کسی جز وجود مبارک امام زمان روحی فداه نیست. از این جهت برای بوسیدن و در آغوش گرفتن ایشان قصد کردم به جلو حرکت کنم، ولی در کمال تعجب دیدم قدرت کوچکترین حرکتی را ندارم. پس به ناچار دقایقی چند به دیدار حضرتش ایستادم. در همان لحظه، به دلیل رد شدن بسیاری از زائرین حرم امام حسین (ع) از کنار آن حضرت،به ذهنم خطور کرد که آیا فقط من توفیق دیدن حضرت ولی عصر روحی فداه را دارم یا آنکه دیگران نیز آن حضرت را دیده، ولی نمی شناسند؟! از این جهت از فردی که در کنارم ایستاده بود،پرسیدم: آیا شما چنین آقایی را با این مشخصات در حرم می بینید؟ با نگاه متعجبانه و منفی آن مرد دریافتم که تنها من توفیق دیدارش را یافته ام. پس با عشق فراوان بر او حریصانه می نگریستم، تا شاید غم سالها دوری را با لحظاتی شیرین جبران نمایم. پس از مدتی آن حضرت با همراهی یارشان از جای برخاسته و از حرم خارج شدند، در همان لحظه قدرت حرکت خویش را بازیافتم، پس به دنبالشان دویدم، ولی اثری از آنان نیافتم.     (نقل از کتاب تشرف یافتگان)     اللهم ارنی الطلعة الرشیده  

امام رحمت واسعه حق است

                 

دریغا!

در گوش ما همواره از قهر مهدی علیه السلام گفته اند، و ما را از شمشیر و جوی خون او ترسانده اند.

اما از مهر و عشق او به انسان ها و تلاش و فریادرسی او به عاشقان و منتظرانِ خود کم گفته اند.

کم تر کسی به ما گفت، اگر او بیاید، فقیران را دستگیری، بی خانمان ها را سامان، بی کسان را همدم،

غافلان را تذکر،دردمندان را درمان و در یک کلام...

                                        خاک نشینان عالم را تاک نشین خواهد کرد

صلح همیشگی

                     نعمت فراوان

                                      امنیت برقرار

                                                     زندگی شیرین

                                                                       رضایت سرشار

                                                       عبادت مقبول

                                    ایمان مستحکم

                 عشق جاودان

   عقل کامل                                     

و...     

               تمام خوبی ها بعد از ظهور کامل میشود، پس چرا خواهان این خوبی ها نیستیم...!!!

آقای غریب

                               

هو الطرید...

او را زمانی که هنوز کودکی پنج ساله بود طرد کردند و بیرون راندند...  به کجا؟ به شهری دیگر؟

نه، به بیابان ها. بیابان های خیلی دور. آنقدر دور که همه گفتند هر جا رفته دیگر یقیناً زنده نیست. (ماتَ أَو هلک)

آری کودکی پنج ساله که پدرش را شهید کردند و داغی بزرگ بر دل نازنینش گذاشتند. (الموتور بأبیه...) و او را تنها گذاشتند. تنهای تنها...

هو الوحید...

به همین بسنده نکردند. تاجایی که برای این کودک، دیگر امنیت و آسایشی نبود حتی در خانه پدری...

هو الشرید...

فراری طولانی و آمیخته با هراس. ترس از مردمانی بد چو من. آری من!

چرا حقیقت را نمی گویم؟! چرا با خود تعارف می کنم؟!

گیرم از ظلم و جور ظالمین در هزار و اندی سال قبل فرار کرد، اما حال از چه چیز در هراس است؟!

از اعمال گرگ صفتانه من! گرگی که می دَرَد و به دیگران و حتی به خود رحم نمی کند.

و اکنون در غیبت است.           

ای آقای غریب...         شرمسار و خجلت زده ام...

خجلت زده ام از اینکه درباره ات زیبا می نویسم اما عمل... زیبا سخن می رانم اما کردار...

ای آقای غریب! من و ما را ببخش که غربتت شده دستمایه نوشته های من و ما.

خاک نه... سنگ بر سر من که غریبی و تنهایی و گوشه گیری مولایم شده مال التّجاره ام! 

وای بر من... وای

ثنا و ستایش خداوند یکتا

                             بسم الله

پر برکت و زوال ناپذیر است نام پروردگار باشکوه و ارجمند تو ( سوره الرحمن آیه 78)


سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند و حسابگران از شمارش نعمت های او ناتوان و تلاشگران از ادای حق او درمانده اند. خدایی که افکار ژرف اندیش، ذات او را درک نمی کنند و دست غواصان دریای علوم به او نخواهد رسید. هر ظاهری غیر از او پنهان و هر پنهانی جز او آشکار است.

                                                (نهج البلاغه، حضرت علی علیه السلام)